محل تبلیغات شما



 

مرحوم آیت الله سید مرتضی کشمیری از عرفای به نامی است که بزرگان او را قبول داشته و کراماتی از او نقل کرده اند؛ ایشان از وجود نازنین امام زمان یک دعایی را شنیده و نقل میکند که حضرت به من فرمودند؛ هر وقت به بنبست رسیدی این دعا را بخوان :

یا مَن إذا تضایقتِ الأمورُ فَتحَ لها باباً لم تَذهَب الیه الأوهامُ صَلِّ على محمد و آل محمد و افتح لأموریَ المتضایقةِ باباً لم یَذهَب الیه وَهمٌ یا ارحم الراحمین.

ای خدایی که وقتی حلقههای بلا به هم گره میخورد و انسان را در فشار قرار میدهد؛دری را به روی بندگان باز میکند که فکر و وهم بشر هم به آن جا نمی رسید.

خدایا صلوات خود را بر محمد و آل محمد نازل فرما و در کارهای پیچیده و دشوار شده من راهی که وهم بشری بدان نمیرسد برایم باز کن ای مهربانترین مهربانان


امروز به گفتاری از شیخ صدوق در خصوص روایات مربوط به طب برخوردم که با توجه به بساطی که امروزه در خصوص طب اسلامی پهن شده، و مدعیانی پیدا نموده، حائز اهمیت است.

 

شیخ (قدس سره) در کتاب الاعتقادات چنین فرموده:

اعتقاد ما در باب احاديثى كه در طب وارد شده اينست كه آنها بر چند وجهست.

(1) منها: ما قيل على هواء مكّة و المدينة، فلا يجوز استعماله في سائر الأهوية.

برخی از آنها مربوط به هوای مکه و مدینه است و کاربرد آن در سایر هواها روا نیست.

(2) و منها: ما اخبر به العالم- عليه السّلام- على ما عرف من طبع السائل و لم يتعد موضعه، إذ كان أعرف بطبعه منه.

برخی از آنها که عالم عليه السّلام (گویا مقصود شیخ، از عالم، امام الرئوف علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و رساله ذهبیه ایشان است که برای مأمون نگاشته شده) بنا بر آنچه که از طبع سوال کننده از ایشان (=مأمون) میدانسته، بیان داشته و مربوط به غیر آن فرد نمیشود؛ چرا که امام از طبع او، از خود او به طبع خویش، آگاه تر بوده است. (دوست نزدیکتر از من به منست)

(3) و منها: ما دلّسه المخالفون في الكتب لتقبيح صورة المذهب عند الناس.

برخی از روایات طبی را مخالفان در كتابها غلط انداز كرده‏اند كه صورت مذهب حق را زشت نمايند در نظرها

(4) و منها: ما وقع فيه سهو من ناقله‏

در برخی از آنها سهو از راوى صورت گرفته است.

(5) و منها: ما حفظ بعضه و نسي بعضه؛ وَ مَا رُوِيَ فِي الْعَسَلِ أَنَّهُ شِفَاءٌ مِنْ كُلِّ دَاءٍ. فهو صحيح، و معناه أنّه شفاء من كل داء بارد.

در برخی از آنها برخی از روایت حفظ و برخی فراموش شده؛ مثلا در خصوص عسل وارد شده كه شفاء هر دردى است، این روایت صحيح است اما معنيش آن است كه شفا هر دردى است كه از برودت باشد.

و آنكه براى بواسير استنجاء بآب سرد وارد شده در صورتيست كه بواسیر از حرارت باشد.

و آنكه در باب بادنجان وارد شده كه شفا است مخصوص فصل رطب است براى كسى كه خرما ميخورند نه سائر اوقات.

شیخ صدوق در ادامه دعا درمانی در روایات را تأیید نموده و میفرماید:

و أمّا أدوية العلل الصحيحة عن الأئمّة- عليهم السّلام- فهي آيات القرآن و سوره و الأدعية على حسب ما وردت به الآثار  بالأسانيد القوية و الطرق الصحيحة.

و اما آنچه صحيح ميباشد از ائمه عليهم السّلام از دواهاى مرضها آيات قرآنى و سوره‏هاى قرآنى است و دعاها بآن نوعهائى كه وارد شده بسندهاى قوى و طريقهاى صحيح.

و حضرت صادق عليه السّلام فرمود: كه در ايام سلف طبيب را معالج مى‏گفتند، موسى عليه السّلام عرض نمود: پروردگارا درد از كيست: حقتعالى فرمود از من، عرض نمود دوا از كيست: فرمود از من: عرض نمود: پس مردم معالج را چه ميكنند؟ فرمود دلشان بآن خوش مى‏شود: يطيب بذلك انفسهم. پس از اين جهت نام طبيب طبيب شد، و اصل معنى طب مداوا كردن است. .

و جناب نبوى صلى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود: هر كه او را حمد شفا ندهد خدا او را شفا ندهد.

الاعتقادات، صص115-116

 

نکته‌ای هم شیخ مفید اضافه فرموده که در پست بعد .


چند روز قبل  به مطلبی از یکی از کانالها برخوردم که بررسی آن خالی از لطف نیست.

 

عبارت زیر از دینکرد ۹ شباهت جالبی به شعر معروف سعدی دارد. نیاز به توضیح است که این عبارت #پهلوی در واقع شرحی است از ترجمه و تفسیر پهلویِ یسنای ۴۳ یعنی یکی از کهنترین بخشهای #اوستا که در زمرۀ گاهان است. یسنای ۴۳ با بحث دربارۀ منشأ نیکی در میان همۀ مردمان» آغاز میشود.

Spennāg mēnōy dām hamāg ēk-gōhr hēnd. *** ud awetābin ī hannām ī ēk tan ān ī hamāg ān tan bawēd.

آوانویسی به خط فارسی: سپِنّاگ مینوی دام هماگ ایک-گوهر هِند. *** اود اَوِشتابِشنِ هَنامِ ایک تَن، آنِ هماگ آن تَن بَوِید.

 

ترجمه: آفریده[های] مینویِ نیک همه از یک گوهرند. *** و آزردن عضوی از یک تن، [آزردن] همۀ آن تن بوَد.

 

+++++++++++++

منظور این شعر معروف  سعدی است:

 

بنیآدم اعضای یک یکدیگرند / که در آفرینش زِ یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار / دگر عضوها را نماند قرار

___

اینکه نویسنده غرضش صرفا بیان شباهت بوده یا اینکه درصدد بیان اقتباس یا تأثیر آموزههای زرتشتیان بر مسلمین بوده معلوم نیست. ولی اگر استنطاق از متن حاکی از حضور نظریات پوسیده خاورشناسان در خصوص اقتباس تاریخی سخنان حکما و عرفای جهان اسلام از سائر ملل و نحل است

در پاسخ به این ادعا، مقدمتا عرض میکنم که دینکردها از متون متأخر زرتشتیان، و نه حتی میانه، زرتشتی محسوب میشوند که اگر انتساب آنها به آذرفرنبغ صحیح باشد -مربوط به اوائل قرن سوم هجری قمری یا آخرین سالهای قرن دوم است-. آذر فرنبغ از موبدان بزرگ زرتشتی در دوران مأمون بوده که با توجه به سابقه حضور او در دربار مأمون جهت مناظره با یکی از زرتشتیان مسلمان شده (به نام دینهرمزد)، این احتمال میرود که همانیست که در مجلس مناظره امام رضا (علیه آلاف التحیات) -با عنون هربذ اکبر- حضور بهم رسانده و مبهوت سخنان قاطع امام الرئوف گشته.

 

با توجه به این تأخر دویست ساله از ظهور اسلام، اگر بتوانیم منشأ سخن سعدی را در قرآن و سنت نشان دهیم، آن وقت باید از تأثیر دینکردها از اسلام سخن گفت نه از تأثر سعدی از آنها.

گرچه نویسنده هوشمندانه منشأ عبارت دینکرد را به گاثاها (متون اقدم زرتشتیان) نسبت داده اما رجوع به یسنای 43 نشانگر آن است که چنین تمثیلی در آن وجود ندارد. بلکه صرفا از خوشبخت بودن کسیکه دیگران را خوشبخت سازد و امور سبکی از این دست سخن گفته شده.

از سوی دیگر شواهد بر  این گواهند که دینکردها انحرافی از روح واقعی آموزههای زرتشت هستند و تفاوتهای بسیاری میان این متون متأخر با متون اقدم وجود دارد. به عنوان نمونه ر.ک: جستاری در فلسفه زرتشتی، صص47-83

اما منشأ سخن سعدی هم در منابع عامه روایتی نبوی صلی الله علیه و آله (موجود در صحیح بخاری (الأدب، باب رحمة النّاس و البهائم، ح 6011) و صحیح مسلم فى (البر و الصلة باب تراحم المؤمنين و تعاطفهم و تعاضدهم، ح 2586) است و هم در منابع خاصه در کافی شریف (اسلامیه)، ج2، ص166 موجود است:

در صحیحین از نعمان بن بشیر از نبی اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده:

ترى المؤمنين فى تراحمهم و توادّهم و تعاطفهم كالجسد الواحد، إذا اشتكى منه عضو تداعى له سائر الجسد بالسهر و الحمّى

.

در کافی شریف نیز از امام صادق (ارواحنافداه) نقل شده است:

الْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ كَالْجَسَدِ الْوَاحِدِ إِنِ اشْتَكَى شَيْئاً مِنْهُ- وَجَدَ أَلَمَ ذَلِكَ فِي سَائِرِ جَسَدِهِ وَ أَرْوَاحُهُمَا مِنْ رُوحٍ وَاحِدَة

 

بلکه شاید در نظر به قرآن با توجه به کریمه مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً» یا خلقکم من نفس واحده» و یا انفسنا و انفسکم» پیشینه ای برای این روایات یافت.

 

بهرحال معقولتر آن است که بگوییم دینکردها و متون متأخر پهلوی رنگ اسلام به خود گرفته اند نه آنکه به حکما و عرفای مسلمان رنگ داده باشند.


مهندس جلالالدین آشتیانی –که مجموعه ای ارزنده از او خصوص ادیان شرقی(=شامانیزم، میستیسیزم و .) به یادگار مانده- در مقدمه یکی از آثار خویش نکته قابل توجهی را در خصوص پدر بزرگوار خود، حکیم الهی میرزا مهدی آَشتیانی نگاشته، که برای اهل دانش بسیار عبرت آموز است:

. یاد دارم مرحوم پدرم هر لحظه از فراغت خود را به مطالعه میپرداخت و کمتر زمانی از کتاب جدا میشد. او از سویی با بوعلی سیناها، فارابی ها، طوسیها . ارتباط روحی داشت و از سوی دیگر به زمان خود وابسته بود. شاگردان مختلف او که از هر طبقه و رشتهای بودند پیوسته تقاضا میکردند نتیجه تحقیقات و مطالعات خود را منتشر سازد ولی پدرم سخت مستغرق در افکار خویش بود و به رسم اندیشمندان کهن اسلامی-ایرانی اعتقاد داشت پس از کسب مرحله استادی در علوم زمان» به تألیف پردازد، این اقدام را به آتیه موکول میکرد.
متأسفانه پنجاه و اندی از عمر او نگذشته بود که به بیماری مهلکی دوچار شد. پدرم که پنجه مرگ را در گلوی خود احساس میکرد با شتاب زاید الوصفی به فکر تألیف افتاد و چون در بستر بیماری قادر به نوشتن نبود از شاگردان و اطرافیان کمک میگرفت و در فرصتهای کوتاهی که پس از خونریزی و تشنجات زجر آور، که مرگ را به بستر او میآورد، اندکی آسوده میشد، با حال نزار و بدون استفاده از یادداشت یا منبعی، مطالب را به سرعت دیکته میکرد و اطرافیان یادداشت مینمودند. بعضی از تألیفات او به این طریق نوشته شد، اجل حتی به او امان نداد که به تصحیح این کتابها پرداخته و شاهد انتشارشان باشد.
هنگامیکه پدرم چشم از این جهان فروبست همه شاگردان طالب دانش او متأسف بودند که آنچه را میدانست با خود به گور برد.

 


تفاوت متألّهین (صدّیقین) و الهیّون در این است که متألّهین ناظر به حقیقت وجودند و با شهود حق سبحانه بر او  استدلال می‌کند ، امّا الهیّون به مفهوم وجود نظر دارند.

 

 

شاید معنای سخن مولا وجوده اثباته» (=وجدانه اثباته) در خصوص متألهین باشد و سخن دیگر او دلیله  آیاته» در خصوص الهیون.


حسين بن علوان گويد: در مجلسى نشسته بوديم كه دانش مى ‏آموختيم و هزينه سفر من تمام شده بود، يكى از رفقا بمن گفت: براى اين گرفتاريت به كه اميدوارى؟ گفتم: بفلانى، گفت: پس بخدا كه حاجتت برآورده نشود و بآرزويت نرسى، و مرادت حاصل نشود، گفتم: تو از كجا دانستى خدايت رحمت كناد؟. گفت: امام صادق عليه السّلام بمن حديث فرمود كه: در يكى از كتابها خوانده است كه خداى تبارك و تعالى ميفرمايد: به عزت و جلال و بزرگوارى و رفعتم بر عرشم سوگند كه آرزوى هر كس را كه بغير من اميد

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانش آموز فردا